پیغام ورود و خروج

AMPH اینجا همه چی هست اما درهمه!!!
تاريخ : شنبه 30 / 9برچسب:, | 22:54 | نویسنده :
یکی از فواید درس خوندن ، خاروندن نقاطی از بدن هست که تا حالا کشف نشده !!!!!
والااااااا
 

 



تاريخ : شنبه 30 / 9برچسب:, | 16:11 | نویسنده : آرمین عطایی

 



تاريخ : شنبه 30 / 9برچسب:, | 16:10 | نویسنده : آرمین عطایی

 چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند

سنگ ... پس از رها کردن!

حرف ... پس از گفتن!

موقعیت... پس از پایان یافتن!

و زمان ... پس از گذشتن!



تاريخ : جمعه 29 / 9برچسب:, | 21:11 | نویسنده : آرمین عطایی

 

به کجا میروی !!!

به کجا  میروی ،،، صبرکن ...

 صبر کن عشق  زمین گیر شود بعد برو  یا  دل از دیدن تو سیر شود بعد برو

ای کبوتر به کجا !

ای کبوتر به کجا ،،، قدردگر صبربکن ، آسمان پای پرت پیر شود بعد برو

ای عزیز جان من تو اگر گریه کنی بغض منم میشکند .

خنده کن ، عشق نمک گیر شود بعد برو

یک نفر حسرت لبخند تو را میدارد ، صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو

خواب دیدی شبی از راه ، سوارت آمده ،،، باش ای نازنین ،

باش ای مهربان خواب تو تعبیر شود بعد برو

 



تاريخ : جمعه 29 / 9برچسب:, | 20:26 | نویسنده : آرمین عطایی

 

بازی بچه ها در قبیله آدم خوار ها !

تا حالا دقت کردین که خیلی از کارهای ما ( کشورهای جهان سوم ) شباهت زیادی به بازی  بچه های قبیله داره ؟ !



تاريخ : جمعه 29 / 9برچسب:, | 20:16 | نویسنده : آرمین عطایی

 

دکتر علی شریعتی به همراه همسرش دکتر پوران شریعت رضوی

 


« دكتر مهدي ممكن ،از دوستان دكتر شريعتي نقل مي‌كند:

در ايامي كه شريعتي تازه ازدواج كرده بود به ديدارش رفتم، گمان مي‌كردم اين بار نيز مانند هميشه با شور و هيجان از هر دري سخن خواهد گفت، ولي او كسل و افسرده بود و درد‌ دل مي‌كرد:
((… تورا خدا ببين در اين شهر يك نفر از بينش، تحصيلات و نجابت اين خانم حرف نمي‌زند، از خانواده‌اش كه غالباً خدمتگذار فرهنگ اين شهر هستند، از برادرش كه شهيد شده ( در واقعه 16 آذر دانشكده فني تهران ) و اينكه اين همسر چقدر مي‌تواند در رشد من ياري رساند سخني در ميان نيست، سخن روز و تنها مسئله شهر شده است، بي‌حجابي همسرم….))
و سپس شروع كرد به مثال زدن افرادي كه بخاطر نامناسب بودن ازدواجشان فرصتهاي بسياري را براي پيشرفت از دست داده‌اند و انرژي و كوششان تباه گشته است.
من گمان كردم او ناراحت است و براي اينكه با شنيدن درد دلهايش از بار غمش بكاهم، تنها به سخنانش گوش مي‌دادم كه ناگهان نگاهي به من انداخت و آهي كشيد و گفت:
((مثل اينكه متوجه قضيه نيستي و عظمت فاجعه را درك نمي‌كني؟! آن‌را در چهارچوب يك ماجراي شخصي و خانوادگي مي‌نگري؟ چشمهايت را باز كن و خوب گوش كن. اين هيولاي ارتجاع است كه دندان نشان مي‌دهد. ارتجاعي كه با جهل، حلقه بسته تشكيل مي‌دهد و شكستن اين حلقه است كه مايه‌گذاري اصلي را مي‌طلبد.))

 



صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 13 صفحه بعد
  • قالب وبلاگ