پیغام ورود و خروج

AMPH اینجا همه چی هست اما درهمه!!!
تاريخ : جمعه 6 / 10برچسب:, | 19:33 | نویسنده : مهدی حدادی

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند
لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند
عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند
حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند
تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است
اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان.

 

 

(مهدي حدادي)

 



تاريخ : جمعه 6 / 10برچسب:, | 19:31 | نویسنده : مهدی حدادی

 

حكايت كر و عيادت مريض

مرد كري بود كه مي خواست به عيادت همسايه مريضش برود. با خود گفت: من كر هستم. چگونه حرف بيمار را بشنوم و با او سخن بگويم؟ او مريض است و صدايش ضعيف هم هست. وقتي ببينم لبهايش تكان مي خورد. مي فهمم كه مثل خود من احوالپرسي مي كند. كر در ذهن خود، يك گفتگو آماده كرد. اينگونه: من مي گويم: حالت چطور است؟ او خواهد گفت(مثلاً): خوبم شكر خدا بهترم.

من مي گويم: خدا را شكر چه خورده اي؟

او خواهد گفت(مثلاً): شوربا، يا سوپ يا دارو.

من مي گويم: نوش جان باشد. پزشك تو كيست؟

او خواهد گفت: فلان حكيم.

من مي گويم: قدم او مبارك است. همه بيماران را درمان مي كند. ما او را مي شناسيم. طبيب توانايي است.

كر پس از اينكه اين پرسش و پاسخ را در ذهن خود آماده كرد. به عيادت همسايه رفت و كنار بستر مريض نشست. پرسيد: حالت چطور است؟ بيمار گفت: از درد مي ميرم.

كر گفت: خدا را شكر.

مريض بسيار بدحال شد. گفت اين مرد دشمن من است.

كر گفت: چه مي خوري؟

بيمار گفت: زهر كشنده.

كر گفت: نوش جان باد.

بيمار عصباني شد. كر پرسيد: پزشكت كيست؟

بيمار گفت: عزراييل.

كر گفت: قدم او مبارك است.

حال بيمار خراب شد، كر از خانه همسايه بيرون آمد و خوشحال بود كه عيادت خوبي از مريض به عمل آورده است. بيمار ناله مي كرد كه اين همسايه دشمن جان من است و دوستي آنها پايان يافت.

از قياسي كه بكرد آن كر گزين

صحبت ده ساله باطل شد بدين

اول آنكس كاين قياسكها نمود

پيش انوار خدا ابليس بود

گفت نار از خاك بي شك بهتر است

من زنار و او خاك اكدراست

بسياري از مردم مي پندارند خدا را ستايش مي كنند، اما در واقع گناه مي كنند. گمان مي كنند
راه درست مي روند. اما مثل اين كر راه خلاف مي روند.

مثنوی معنوی

 

مهدي حدادي



تاريخ : جمعه 6 / 10برچسب:, | 19:26 | نویسنده : مهدی حدادی

 

حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود،افسوس که به جای افکارش
زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.

دکتر علی شریعتی

 

مهدي حدادي



تاريخ : جمعه 6 / 10برچسب:, | 19:19 | نویسنده : مهدی حدادی

 

بار خدايا!

آبروي مرا به توانگري نگه دار، و ارزش مرا به تنگدستي از بين مبر که ناچار شوم از روزي خواران تو روزي خواهم، و از آفريدگان بدکارت مهرباني جويم، و به ستايش آنکس که به من ببخشايد گرفتار آيم، و به بدگويي آنکس که به من کمک نکند ناچار شوم...

(نهج البلاغه ، خطبه 216)

 



تاريخ : شنبه 30 / 9برچسب:, | 23:21 | نویسنده :

کاربرد عدسی ها و آینه+خطای دید

و چند عکس با حال

برای بازی کردن بصورت آنلاین به ادامه مطلب مراجعه کنید........



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 30 / 9برچسب:, | 22:59 | نویسنده :

لهجه جالب کلاغ ها در شهرهای مختلف !!!

اردبیـل : گار گار
.
.
.
تهران : قـار قـار

 

برای دیدن کامل مطلب به ادامه مطلب مراجعه کنید.............



ادامه مطلب
صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 13 صفحه بعد
  • قالب وبلاگ